% ۱۶۰۴۶۱۰ حسن كارشكى بسم رب الشهداء و الصديقين با سلام و درود فراوان به پدر و مادر مهربانم كه مرا به سن بلوغ رسانده تا حالا بتوانم در راه اسلام و مكتب خود بر عليه مستكبرين جنايتكار بجنگم و آنها را از كشور اسلاميمان بيرون برانيم و تقاضايى كه از پدر و مادر خود دارم اين است كه براى من گريه نكنند و خندان باشند و تا جايى كه توان دارند از نظر مالى كمك كنند و خواهش ديگرى كه دارم در سر نماز خود امام خمينى را دعا كنند. و پدر و مادر جان، آيا كسى در سر نعش على اكبر بود كه گريه كند؟ يا وقتى كه امام حسين در صحراى تفتيده كربلا انداخته بود و هر چه اهل بيت مى‌گشتند نمى‌توانستند نعش آن حضرت را بيابند، براى آن حضرت گريه كنيد و در اين راهى كه من قدم گذاشته‌ام مى‌دانم كه هميشه مهدى با ما است و اميدوارم كه به آرزوى خودم رسيده باشم و آن آرزويم شهادت بود. و برادرم ناصر، اميدوارم كه تو هم ادامه دهنده راه من باشى هر چند كه مى‌دانم ازدواج كرده‌اى و خيلى جدايى از همسر سخت است ولى بايد اين خوشيهاى زندگى را كنار بگذارى و ادامه دهنده راه انبياء باشى و اگر نتوانستى به جبهه‌ها بروى لااقل در همان پشت جبهه خدمت كن و براى ديگران الگو باشى و خواهشى كه از تو دارم اين است كه پدر و مادر پير را تنها نگذاريد. و تو اى خواهرام زهرا، اميدوارم كه فرزندانى بار آورى كه براى آينده دنباله‌رو خط سرخ شهادت باشند و در تربيت آنها كوشا باش و اميدوارم كه تك تك شما مرا ببخشيد و براى من گريه نكنيد كه من به آرزويم رسيده‌ام و اين جبهه مدرسه‌اى است كه معلم آن خداست و كتاب آن قرآن است و مدرك پايان تحصيلى آن شهادت است. پس چنين مدرسه‌اى را بايد ارج نهاد و به آن شتافت. و سخن ديگر من با ملت قهرمان و شهيد پرور ايران است و آن اين است كه فرزندان خود را به جبهه‌ها بفرستيد تا با خون خود نهال اسلام را آبيارى كنند و اگر فرزندى نداريد حداقل با كمك مالى و در صحنه بودن و منافقين را از بين بردن حق خود را درباره انقلاب ادا فرمائيد زيرا اگر اين كار را نكنيد مسئول خواهيد بود. حسن كارشكى، شماره شناسنامه ۱۸ مواليد