سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: " یکی از بهترین نیروهایم را از دست دادم"
SabzArticleView
SabzArticleView
محمد حسن جنتی؛ پدر شهید محمد جنتی؛ او را از کودکی با خاندان رسول (ص) و ائمه معصومین اخت کرده بود. او در گفتگو با خبرنگار موزه انفلاب اسلامی و دفاع مقدس گفت: تربیت فرزندان باید از همان کودکی درست بنا شود. حسین و محمد 5 و 7 ساله بودند که در ایام شهادت حضرت رقیه(س) آنها را به هیئتی برده بودم. آن شب حال خوبی داشتم و بی اختیار اشک هایم سرازیر می شد؛ دستی بر صورتم کشیدم و بر روی سر پسرهایم کشیدم؛ گفتم "خدایا از ذریه من برای اهل بیت (ع) دشمن قرار نده. وقتی محمد به شهادت رسید، فهمیدم دعایم بعد از30 سال مستجاب شده است. آن روز که محمد شهید شد، خدا را شکر کردم چون در راه حضرت زینب (س) و دفاع از اهل بیت به شهادت رسید.
وی افزود: زمانی که محمد شهید شد. ساعت 8 صبح، پسرم علیرضا از تبریز به من زنگ زد و گفت "بابا محمد به شهادت رسیده". افراد خانواده خواب بودند و من به اتاق عقبی خانه رفتم و تاساعتی خلوت کردم. محمد فرزند اولم بود و او را خیلی دوست داشتم. ایشان الان هم زنده است و هر مشکلی داشته باشم، جمعه ها بر سر مزارش می روم و زود مشکلم حل می شود. من او را در همه جا احساس می کنم؛ شهید همیشه زنده است.
پدر شهید محمد جنتی با اشاره هوش و ذکاوت بالای محمد گفت: او بعد از سربازی، با پشتکار و مطالعه وارد دانشگاه شد و بعد از اندکی زمان وارد سپاه شد. بعد از مدتی برای محمد به خواستگاری رفتیم و بدون مراسم ازدواج در ایام محرم و صفر بود که با همسرش به کربلا رفت و خانواده ولیمه ای داد و آنها راهی خانه بخت شدند. تنها عقدی که می توان به جرات گفت، بدون گناه انجام شد.
وی اظهار داشت: زمانی که محمد وارد سپاه شد؛ در نیروی 400 بود و شهید حاج قاسم بر روی تک تک نیروهایش دست می گذاشت و انتخاب می کرد، شهدایی که در سوریه به شهادت رسیدند، همه از نیروهای زبده شهید حاج قاسم بودند.
پدر شهید مدافع حرم؛ محمد جنتی، مدافع حرم را حضرت زهرا (س)، حضرت عباس(ع) و ائمه معصومین می داند و عنوان کرد: شهیدان مدافع حرم ما در مقابل آنها قابل مقایسه نیستند. امروز دنیا با شهادت شهید حاج قاسم گرفتار شده است. از روز شهادت شهید حاج قاسم تا الان دنیا رنگ خوشی به خود ندید. مسئولین کشور باید از شهادت ایشان عبرت بگیرند چون دنیا شاهد شکوه تشییع پیکرمطهر شهید حاج قاسم بودند.
محمد حسن جنتی با اشاره به حال و هوای روزهای آخر محمد در تهران گفت: محمد به همراه فرزندانش به مغازه آمد. دو تایی با هم صحبت می کردیم. سخنان نگفته ای که تا کنون از محمد درباره سوریه نشنیده بودم. بعد شهادت ایشان متوجه سخنان پسرم شدم. ایشان علاقه خاصی به حضرت زهرا داشت؛ خانم حضرت زهرا برایش الگو بود و به همین خاطر خانم زهرا (س) دستش را گرفت.
وی با اشاره به برنگشتن پیکر شهید از سوریه افزود: 40 سال است که خداوند به من لطف کرده است و در روز 28 صفر هر سال به مشهد می روم. آن سالی که پیکر مطهر محمد به وطن باز گشت؛ من از امام رضا خواستم، پیکرش از سوریه بیاید. طولی نکشید پسرم علی اکبر پیکر حاج حیدر پیدا شده است. بعد شهادت محمد از طرف سپاه پنج نفر به خانه ما آمدند و به اتقاق به منزل پسرم محمد رفتیم. محمد سه فرزند؛ دو دختر و یک پسر دارد و عروسم در این دیدار گفت؛ محمد به من گفته " من دوست دارم شهید شوم و پیکرم برنگردد."
پدر شهید مدافع حرم در پایان گفت: مردم باید به خون شهدا احترام بگذارند. این کشور به این سادگی به اینجا نرسیده است. صرف نظر از مشکلات داخلی که قابل حل شدن است؛ ما نیاز به هیچ کدام از کشورهای خارجی نداریم. ایران از نظر دانش و نیروی انسانی و منابع طبیعی غنی است و آنها تا 20 سال آینده به ما محتاج می شوند. ما انسان ها باید با خدا و ائمه معصومین میانه خوبی داشته باشیم و کارها را به خدا بسپاریم.
در بخش دیگر گفتگو؛ برادر شهید مدافع حرم، حسین جنتی نیز با اشاره به نقش تاثیر گذار برادرش در عملیات های مختلف در سوریه گفت: ایشان فوق العاده خاکی و باهوش بود. ابتکار درست کردن خاکریز در ابتدای شهر ها از محمد بود. داعشی ها و تکفیری ها زمانی که به شهرها حمله می کردند؛ به راحتی شهرها را محاصره می کردند. با این پیشنهاد، دسترسی به شهرها و محاصره آنها به سهولت امکان پذیر نبود.
وی افزود: برادرم یک تیکه کلام از پدر همیشه بر سر زبان داشت؛ او همیشه می گفت "به عنایت حضرت زهرا(س)." از او سوال می کردند "به عنایت حضرت زهرا" یعنی چه؟ ایشان می گفت "من سرباز "دخترش" حضرت زینب (س) هستم و مادر او هم حضرت زهرا(س) است، حضرت فاطمه زهرا (س) به ما کمک می کند تا در تمام عملیات ها بر دشمنان تکفیری غلبه کنیم.
حسین جنتی ضمن اشاره به مجروح شدن برادر در مناطق عملیاتی ادامه داد: اوایل سال 92 به سوریه رفت و اربعین همان سال 92 از ناحیه پهلوی سمت راست بر اثر اصابت خمپاره در منطقه مجروح شد. دکتر ها تعدادی از ترکش ها نتوانستند، در بیاورند. بعد از این مجروحیت برادرم به راحتی نمی توانست راه برود اما با انرژی شروع، به تمرین کرد چون در مناطق عملیاتی چابکی نیروها حرف اول را می زند، تا اینکه سال 93 دوباره با شرایط جسمی بهتر اما با ترکشی که در تن داشت، دوباره به سوریه رفت.
برادر شهید مدافع حرم گفت: او در عملیات های بسیاری شرکت داشت. در عملیات آزاد سازی "حلب" که بزرگترین عملیات سوریه بود، فرمانده تیپ زینبیون بودو حتی شنیده بودم ایشان مسئول اصلی گزینش تمام پاکستانی ها بوده است. برادرم "شهید محمد جنتی" سه سال فرمانده عملیات حیدریون بود، بعد از آن پیشنهاد فرماندهی تیپ زینبیون را گرفت و زمان شناسایی منطقه "حماه منطقه تل ترابیع"، در 16 فروردین 96 به شهادت رسید. او در فرماندهی دو شرط اساسی داشت؛ اول اینکه باید او نفر اولی باشد که برای شناسایی منطقه جنگی می رود- کاری که حاج قاسم می کرد- و نیز افرادش را خودش مستقیم انتخاب کند.
حسین جنتی به ارتباط حاج حیدر به فرماندهی او بر نیروهای پاکستانی اشاره کرد و گفت: هم با عراقیها هم با حزب الله لبنان کار میکرد، بیشترین دوستانش از بچههای حزب الله بودند، با بسیاری از فرماندهان عراقی، سوری، افغانستانی و پاکستانی ارتباط داشت.
برادر شهید جنتی به مهمترین ویژگی شهید در ارتباط با گروههای مختلف نظامی اشاره و بیان کرد: تسلط خیلی خوبی به زبان عربی داشت. یکی از بچههای اهوازی میگفت ما که عرب هستیم وقتی به جلسات حاج حیدر میرفتیم، چنان با عربی فصیح صحبت میکرد که اگر او را نمیشناختیم، فکر میکردیم اهل کشوری عربی است. همینطور با بچههای پاکستانی که این اواخر فرمانده آنها شده بود به خوبی ارتباط برقرار میکرد.
حسین جنتی با اشاره به ناراحتی شهید حاج قاسم از شهادت برادرش گفت: روزی که برادرم شهید شد، شهید حاج قاسم بسیار ناراحت شد. او از نزدیک ترین یاران شهید حاج قاسم در سوریه بود؛ با هوش و ذکاوتش شهید حاج قاسم را مجذوب خود کرد. ایشان بعد از شهادت "شهید جنتی معروف به حاج حیدر" در دلنوشته ای در 30 فروردین سال 96 نوشت "دو تا از بهترین یارانم را از دست دادم." یکی برادر شهید جنتی و نیز مراد عباسی از بچه های نیروی قدس که فرمانده اطلاعات زینبیون بود. مراد عباسی به همراه برادرم به منطقه "حما" برای شناسایی می روند؛ داعشی ها به حالت تکبیر دروغین "یا زینب (س) از خانه ای به سمت بیرون می آیند و به سمت برادرم شهید محمد جنتی و مراد عباسی از سرداران نیروی قدس تیر اندازی می کنند و به شهادت می رسند. همرزم نزدیک برادرم به نام مرتضی حسین پور معروف به "حسین قمی" سعی می کند؛ پیکر برادرم را بعد از اصابت گلوله بیاورد اما آنها تله کرده بودند و شهید حاج قاسم به هیچ کس اجازه نمی دهد؛ سمت پیکرها بروند.
وی افزود: برادر چون بور و چشم رنگی بود، تکفیری ها فکر می کنند، او سوری است. به مدت دو سال پیکر برادر در دست مسلحین و تکفیری ها بود تا اینکه گروه تفحص اول ماه روضان پارسال بعد از پیروزی جبهه مقاومت بر داعشی ها و مسلحین، برای شناسایی پیکر ها به منطقه می روند. شب ولادت امام حسن (ع) بچه های تفحص به امام حسن مجتبی (ع) متوسل می شوند( که روی کفن برادر هم یا امام حسن مجتبی نوشته شده بود) بالاخره یک داعشی که توبه کرده بود، جای دو پیکر را نشان می دهد و پیکر برادر و کربلا از شهدای پاکستانی پیدا می شود و 22 خرداد ماه 98 با تشییع با شکوهی؛ پیکر مطهر مدافع حرم "شهید محمد جنتی" در قطعه 26 گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
شهید "محمدعلی جنتی"؛ مدافع حرم در بخشی از وصیتنامهاش نوشته بود: "از خداوند و امام میخواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم آن طور که وظیفهام بود ادا کنم و از امام میخواهم که از خداوند بخواهد که مرا ببخشد چون جوانم و نادان. همینقدر میدانم ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم اما چه خوش است، جان دادن در راه دوست."