آینده ای روشن درانتظار موسیقی است
لوریس چکناواریان آهنگساز ورهبرارکستر ارمنی تبار اهل بروجرد است که تا کنون بیش از ۷۵ اثر شامل ۶ اپرا، ۵ سمفونی، ۱ اوراتوریو، ۱ رکوئیم، آثاری در زمینهٔ موسیقی کُر، موسیقی مجلسی، موسیقی باله، پیانو و خوانندگی، و همچنین کنسرتوهایی برای پیانو، ویولن، گیتار، سلو و پیپا، در کنار موسیقیهای متن فیلم ساختهاست. او بیش از ۱۰۰ اثر با لیبلهایی مانند آرسیای، فیلیپس، اِمی و ایاسوی منتشر کردهاست.
او که بسیاری از ارکسترهای مهم جهان از جمله ارکستر فیلارمونیک ارمنستان،«فیلارمونیک سلطنتی انگلستان»، «فیلارمونیک سلطنتی لیورپول»، «ارکستر مجلسی انگلیس»، «ارکستر سمفونیک لندن» و ... را رهبری کرده است در ایران نیزبارها چوب رهبری ارکسترهای مختلف همچون ارکسترسمفونیک تهران را به دست گرفته است و درمقام آهنگساز آثارماندگاری همچون اپرای رستم و سهراب ،اپرای پردیس و پریسا، افسانه سیمرغ،اپرای ضحاک، اپرای سیاوش ،اپرای شمس و مولانا نیزساخته است.
چکناواریان در ساخت موسیقی فیلم نیز پیش رو بوده به طوری که ساخت 40 موسیقی فیلمهای سینمایی و مستند رادرکارنامه هنری خود دارد که ازآن جمله میتوان به موسیقی فیلمهای مستند آستان قدس رضوی و بناهای صفوی، پرتو یک حماسه ،من ایران رادوست دارم و ... اشاره کرد.
این آهنگساز و رهبر ارکستر در زمینه نقاشی ونویسندگی نیز فعال است و درکنارکارموسیقایی نمایشگاههایی رانیزبرگزار و کتابی نیزمنتشرکرده است.
این چهره برجسته موسیقایی تاکنون موفق به دریافت جوایزی همچون چنگ طلایی برای دستاورد عالی هنری از ۱۵ام و ۱۶ جشنواره موسیقی فجر در تهران،نشان فرهنگی «مسروپ ماشتوتس مقدس» از عالیجناب وازگن یکم جاثلیق اعظم تمامی ارامنه جهان، نشان دولتی برای خدمات به زمین لرزه از آقای ووسکانیان نخستوزیر ارمنستان شوروی، مدال موسس خورناتسی توسط دولت جمهوری ارمنستان به خاطر خدمات فرهنگی به ارمنستان، صلیب طلایی کلیسای رومانی، نشان طلایی از دانشگاه ارمنستان،«جایزه سرو ایرانی» در سومین دوره آئین جایزه سرو ایرانی در خانه اندیشمندان علوم انسانی و ... شده است.
*چهار دهه از انقلاب اسلامي ميگذرد در اين سالها موسيقي چه فراز و نشيب هايي را طي كرده و چه قدر اين ژانر از موسيقي کلاسیک به نسبت قبل از انقلاب مورد توجه قرار گرفته و ارائه شده است؟
موسیقی در تمام سالها مورد ظلم واقع شده و نسبت به دیگر ژانرها کمتر مورد توجه قرار گرفته و همیشه به عنوان عضو ناخوانده در عرصه هنر نمود داشته است، گرچه در تمام این سالها علی الخصوص بعد از انقلاب هنرمندان زیادی از ایران مهاجرت کرده و همین مسئله باعث شد تا بدنه موسیقی ضربه ببیند اما بعد از گذر سالها باز هم برخی دیگر که وطن را به غربت ترجیح دادند توانستند دوباره فضای خوبی را در موسیقی حکمفرما کنند.
موسیقی کلاسیک ،موسیقی قشر خاصی از جامعه است که اصطلاحا به آن موسیقی روشنفکری می گویند اما در اصل این نوع از موسیقی پایه اصلی ما محسوب شده و بدنه عظیم هنر را دربر می گیرد که خوشبختانه نسبت به سالهای گذشته بیشتر مورد توجه واقع شده است.
*موسيقي نقش موثري در شكل گيري انقلاب داشته و قطعاتي ساخته شدند كه در تاريخ موسيقي ايران ماندگار شدند موسيقي کلاسیک چه قدر مطرح بوده و توانسته روند انقلاب را در شهرها و روستاها پيش ببرد؟
در شهر و روستاها بیشتر از خود پایتخت به این نوع از موسیقی توجه شده و زمانی که ما برای کنسرت حضور پیدا می کردیم بارها شاهد حضور جوانانی بودیم که عاشقانه به قطعات گوش می کردند و بعد از کنسرت به سراغ ما آمده و برای حضور در کلاس و تدریس از ما سوال می کردند.
همچنین امروز افزایش آموزشگاه ها در شهرهای مختلف ایران و همه گیر شدن هنر موسیقی باعث شده تا این بخش بر سر زبانها افتاده و مورد توجه جوانان قرار بگیرد. البته در برخی موارد شاهد هستیم که وقتی فردی به آموزشگاه مراجعه می کند بدون حتی داشتن علاقه و صرفا بخاطر ژست سازی را اشتباه انتخاب کرده و به کلاس های آن ساز می رود و بعد از مدتی دلزده شده و به طور کل از موسیقی کناره گیری می کند که این اصلا خوب نیست و بیشتر جنبه منفی دارد. اصولا اولین سازی که توجه جلب می کند ساز پیانو و گیتار است که در وهله اول مورد توجه جوانان قرار می گیرد اما بعد از مدتی بخاطر سخت بودن آن و بیشتر از این بابت که از روی ظاهر این ساز را انتخاب کرده اند آنرا رها می کنند.
*در زمان جنگ نيز اين ژانراز موسيقي نقش چشمگيري داشته چرا ديگر شاهد ساخت قطعات موسيقي هاي با مضمون جنگ البته براي فيلم ها و سريالها بر اساس موسيقي کلاسیک نيستيم؟
اکثرا موسیقی برای سریال یا فیلم هایی که در گذشته ساخته می شد بیشتر ژانر موسیقی ایرانی بودند و در گذر زمان فرم پاپ به خود گرفتند و کمتر موسیقی کلاسیک برای ساختار فیلم و سریال وجود داشت در حقیقت این بخش از موسیقی مانند فرزند خوانده یک خانواده بود که نباید در برخی جاها حضور پیدا می کرد و باید از فضاهای خاص به دور می ماند.
هنر واقعي هم امروز و هم فردا زنده است، در واقع هنرمند واقعي تلاش مي كند براي فردا هم زنده باشد، امروز خودش و اثرش زنده هستند و فردا اگر خودش هم نباشد اثرش هست و جلوه مي كند. فهم هنر جدي، زمان مي خواهد و عامه مردم نمي توانند به همين راحتي آن را درك كنند. يك چيز ديگر را هم بگويم. من نمي گويم آثار دسته اولي كه از آنها حرف زديم، خوب نيستند اما معتقدم در برابر موسيقي جدي و علمي مثل خانه هاي يك طبقه اي هستند كه خيلي زيبا ساخته شده و گلكاري شده اند اما در ساخت آنها از چوب و خاك استفاده شده و نمي توانند ١٠٠ سال سرپا بمانند. موسيقي جدي انگار ساختماني از جنس آهن و بتن است كه مي تواند سال هاي سال بماند و فرو نريزد.
*مشكل عمده موسيقي در ٤٠ سال گذشته چه بوده و در مقابل نقطه عطف آن كجاست؟
از دید من در موسیقی مشکلی که بشود روی آن دست گذاشت و گفت که این یک مشکل بزرگ است و ما از حل کردن آن عاجز مانده ایم وجود ندارد، این بدان معنا نیست که بگوییم موسیقی بی اشکال و بی عیب است بلکه منظور من نبود مشکل بزرگ و غیرقابل حل است که نشود آنرا حل کرد.
انسان باید همیشه از خودش بپرسد آیا در خدمت مردم هستم یا نه؟ فقط همین مهم است. وقتی در خدمت مردم باشم یعنی در مسیر الهی قدم برمی دارم. یک مثل قدیمی هست که من همیشه و همه جا می گویم: اگر می خواهی خوشحال و آرام باشی باید همسایه ات از تو بهتر زندگی کند.
بعنوان مثل همین موسیقی اصیل ایرانی نتوانسته به سمت چند صدایی «پلی فونیک» پیشرفت قابل ملاحظه داشته باشد. هر چند اساتیدی چون مرحوم وزیری، خالقی و صبا زحمت زیادی کشیدند تا موسیقی ایرانی زنده و پویا بماند، اما متأسفانه هنوز در تک صدایی «مونوفونیک» مانده است.
ممکن است کسی از این تک صدایی بودن خوشش بیاید ولی موسیقی ایرانی بهخاطر ارتباط نزدیکش با ادبیات فارسی برای فرهنگهای دیگری که با این زبان آشنا نیستند قابل فهم نیست. اگر ما موسیقی اصیل ایرانی را در کشوری چون انگلستان اجرا کنیم به سبب ناآشنایی مردم این کشور با زبان فارسی شاید چندان مورد توجه قرار نگیرد. روحالله خالقی علاقه داشت موسیقی ارکسترال را به مردم معرفی کند اما بعدها به من گفت که مردم هنگام پخش این نوع موسیقی رادیوهایشان را خاموش میکنند و علاقهای به شنیدن موسیقی بیکلام ندارند.
*موسيقي خصوصا موسيقي کلاسیک در همه اين سالها چه دستاوردهايي داشته؟
دستاورد همین جشنواره هایی است که هرساله برگزار می شوند و یا حضور هنرمندانی از خارج کشور که برای برگزاری کنسرت به ایران می آیند. از طرفی دیگر دستاورد را می توان به جشنواره جوان نسبت داد که توانسته استعدادها را کشف و معرفی کند.
موسیقی زبان خداوند است و از اول خلقت وجود داشته و می تواند به عنوان بالابرنده دعا عمل کند. تا به حال دقت کرده اید که تمام کتاب های خداوند با موسیقی برای پیروان آن دین خوانده می شود؟ فکر می کنید چرا اینطور است؛ چون کلام به تنهایی احساس و روح کافی ندارد. وقتی موسیقی وارد می شود این قدرت را به کلام می دهد که به زیبایی و سرعت بیشتری به آسمان برسد. موسیقی که هنگام ساخت آن به فکر خداوند باشیم به انسان ها کمک می کند به یاد خدا برسند و مسیر الهی را فراموش نکنند.
همه ما افراد خيلي زيادي را در عرصه هاي مختلف هنر مي شناسيم كه نان فرداي شان را مي خورند. مثلا فردوسي يا حافظ نان فرداي شان را مي خورند. ولي يك آدم هاي ديگري هستند نويسندگي مي كنند و نان امروزشان را مي خورند. شعر و آهنگ هاي شان فقط به درد امروز مي خورد و فردا كسي آنها را به ياد ندارد. در نقاشي، مجسمه سازي و هر هنر ديگري هم اين اتفاق را ديده ايم. بنابراين فكر مي كنم نان فردا طعم بي نظيري داشته باشد.
*بخش مديريت موسيقي در همه زمانها مطرح بوده چه قدر حضور مديران در همه اين سالها توانسته به رشد و يا نزول موسيقي كمك كند؟
مدیران موسیقی در گذشته تا به امروز سعی خود را کرده اند تا موسیقی را همه گیر کنند و موانع را از سر راه هنرمندان بردارند اما روشی که پیش گرفته اند درست نبوده و در نتیجه همیشه با مشکل برخورد کردند .
*با توجه به اینکه ارکسترهای متعدد ی را درایران رهبری کرده اید ، درباره ارکسترهای ایران چه نظری دارید؟
ارکستر در ایران وضعیت غمانگیزی دارد. سازها قدیمی و بیکیفیت هستند و سالنها جوابگو نیستند ضمن اینکه هنرستانهای موسیقی خوبی نداریم که بتواند موزیسینهای خوب و زبده تربیت کنند. در موسیقی ارکسترال ابتدا باید به تربیت موزیسینهای خوب بپردازیم و بهخاطر طولانی بودن زمان یادگیری باید از آنها حمایت و پشتیبانی کنیم تا برای 50 سال آینده ارکستر خوب و درخوری داشته باشیم که بتواند هر قطعهای را به خوبی اجرا کند.
متاسفانه نوازندگان کنونی به دلیل مشکلات مالی هر نوع موسیقی اعم از سنتی، پاپ، جاز و کلاسیک را برای امرار معاش اجرا میکنند که باعث میشود نتوانند به صورت تخصصی موسیقی مورد علاقه خود را پیگیری کنند. البته مردم نیز نیاز به بودن یک ارکستر ملی خوب در جامعه را احساس نمیکنند و علاقهای هم به موسیقی کلاسیک ندارند. ایرانیها اغلب دوست دارند یک نفر بنشیند تار بنوازد و دیگری آواز بخواند.
*چشم انداز موسيقي در آينده چگونه خواهد بود؟
موسیقی آینده روشنی خواهد داشت. اگر مسئله مجوزها در آن حل شود ، این موسیقی آینده روشنی خواهد داشت اگر هنرمندان کمی باهم مهربان باشند، آینده موسیقی روشن است اگر هرکسی در جایگاه خود به پیشرفت فکر کند.
هر کشوری در داخل خاکش موسیقی خاص خود را دارد. ما نیز در داخل خاک کشورمان موسیقی ایرانی را داریم. اما برای بینالمللی بودن و ارتباط با فرهنگ خارجی به ارکستر و اپرا نیاز داریم.
من هميشه با خودم مي گويم مردم دنيا جمع شدند و خواستند بناي بلندي با همفكري هم بسازند و بروند بالا تا به خدا برسند. خدا هم براي اينكه مانع از انجام اين كارشان شود، زبان هاي آنها را متفاوت كرد تا نتوانند با هم حرف بزنند و همفكري كنند. اما بعد ديده نمي شود كه اين همه با زبان هاي متفاوت از هم دور شوند، پس موسيقي را بهشان هديه داد و گفت اين زبان مشترك من و شما با هم باشد و بتواند ميان شما با وجود داشتن زبان هاي متفاوت ارتباط برقرار كند. يادتان باشد حرف مي تواند دشمني به وجود بياورد اما موسيقي نه. موسيقي زبان خداوند و علم است. ٩٩ درصد علم و يك درصد هنر كه يا الهي است يا زميني. هميشه فكر مي كنم شعر، موسيقي، نقاشي و همه هنرها را خدا يك جايي قايم كرده و هر وقت كسي را دوست داشته باشد، از اين گنجينه اش كمي به او مي دهد.
*آيا مي توان به آينده آن اميدوار بود؟
بله باید به اگرهای سوال قبلی توجه کنید و منتظر امید به موسیقی باشید. این را بدانید بیشتر موسیقی کلاسیک علمی است. دنبال چیزی که علم در آن نباشد، نیستم. حس خوب است به شرطی که دنبالش علم هم باشد. باید پشتیبان داشته باشد وگرنه ارزشی ندارد. مثل پول میماند که بدون پشتیبانی ارزشی ندارد. هنر بدون علم هم هیچ فایدهای ندارد. مثل پول میماند که بدون پشتیبانی ارزشی ندارد. هنر بدون علم هم هیچ فایدهای ندارد.