موسیقی چهره اصیل خود را طی چهار دهه گذشته نشان داده است
محمد معتمدی خواننده برجسته موسیقی ایرانی، از سال ۱۳۷۶ شروع به فراگیری شیوه آواز طاهرزاده نزد حمیدرضا نوربخش کرد و به سبب علاقهای که به مکتب آواز اصفهان داشت، همزمان به تمرین و الگوبرداری از آواز اساتیدی چون تاج اصفهانی و ادیب خوانساری پرداخت و در این مسیر از راهنمایی کسانی چون مرحوم دکتر حسین عمومی و علیاصغر شاهزیدی استفاده کرد و در ادامه با پایهگذاری گروه موسیقی ادیب به اجرا پرداخت.
معتمدی طی سالها فعالیت موسیقایی اش با ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی، فریدون شهبازیان و گروههایی به سرپرستی محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، مجید درخشانی و ... همکاری داشته است.
ایفای نقش در اپرای مولوی، اپرای حافظ، اپرای عاشورا، اپرای سعدی و اپرای خیام از جمله مهمترین آثار محمد معتمدی است. وی در هر چهار اپرای مولوی، حافظ، سعدی و خیام ایفاگر کارکتر اصلی داستان و نقش اول بود. او در سال ۲۰۱۳ میلادی از سوی رادیو دولتی فرانسه به عنوان موزیسین برگزیده سال انتخاب شده و جایزه فرانس موزیک ۲۰۱۳ را دریافت کرد. محمد معتمدی که طی سالهای گذشته آوازش در موسیقی فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی بیشتر شنیده شده آلبومهایی چون ای عاشقان، وطنم ایران، بودن و سرودن، صوفی، یادواره عارف قزوینی، گاهی سهگاهی، سراسر مه، باده تویی، کنسرت عبور، ابروکمان، بیمحابا، سرمست، مناجات، بگو کجایی، حالا که میروی و... منتشر کرده است.
*آقای معتمدی، با توجه به اینکه چهار دهه از انقلاب اسلامی میگذرد، فکر میکنید موسیقی ایرانی در اين سالها چه فراز و نشيبهايی را طی كرده است و اين ژانر از موسيقی نسبت به قبل از انقلاب چقدر مورد توجه مردم قرار گرفته است؟
واقعیت این است که در بُعد اجراهای صحنهای و شناخت عمومی مردم از موسیقی سنتی و موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی پس از انقلاب نسبت به موسیقی قبل از انقلاب یک سری پیشرفتهای ملموس داشته است. در 40 سال اخیر در فرآیندهای اجتماعی و بحرانهای اجتماعی و سیاسی نظیر رویدادهایی مثل جنگ، موسیقی یکی از روسفیدترین و سرافزارترین هنرهایی است که نقش خودش را برای مردم به بهترین نحو ممکن ایفا کرده است. در واقع موسیقی ایران در 40 سال گذشته، نجیبترین، اصیلترین و فاخرترین چهرهای که وجود داشته است را از خودش نشان داده است.
*موسيقی نقش موثری در شكلگيری انقلاب اسلامی داشته است و در این زمینه قطعاتی ساخته شده كه در تاريخ موسيقی ايران ماندگار شده است. به نظر شما موسيقی ایرانی چقدر توانسته است که روند انقلاب را در شهرها و روستاها پيش ببرد؟
من خودم متولد سالهای انقلاب هستم ولی تا آنجایی که در تاریخ میخوانیم و صحبتهایی که میشنویم، تنها موسیقیهایی که در بهبوبهی انقلاب نقش داشته است، موسیقی اصیل و موسیقی سنتی ایران بوده و دستاندرکاران آن هم اعضای کانون فرهنگی و هنری "چاووش" و تشکلات دیگر بودند.
*در زمان جنگ نيز اين ژانر از موسيقی نقش چشمگيری داشته است. فکر میکنید چرا ديگر ما شاهد ساخت قطعات موسيقیهای ایرانی و سنتی با مضمون جنگ برای فيلمها و سريالها نیستیم؟
ما چون کمی از فضای جنگ فاصله گرفتهایم و آن التهابها و هیجاناتی که مخصوص آن روزها بوده است را در جامعه امروز نداریم، طبیعتا موسیقی جنگ را هم کمرنگتر میبینم. کما اینکه سازمان صداوسیما هم در زمان جنگ سرودهای بسیار زیبایی را تولید کرده است. بسیاری از این سرودها را افرادی نظیر آقای محمد گلریز، آقای احمدعلی راغب، آقای مجتبی میرزاده، آقای بابک رادمنش و دیگران ساختند که به لحاظ ملودی، ارکستراسیون و اصالت از عیار بسیار بالایی برخوردار هستند. شاید این سرودها و آهنگها در آن مقطع آنقدر از صداوسیما و جاهای مختلف پخش شدند که برای گوش مردم تکراری شده باشند ولی به لحاظ عیار هنری کارهای بسیار خوب و ماندگاری هستند.
*آوازهمیشه در ارکسترها نقش پررنگی داشته شاید از زمانی که ارکستر گلها تاسیس شد و برنامههای مختلفی که با حضور هنرمندان شاخص ارائه داد.آیا در حال حاضر آواز در ارکسترهای کنونی ما همان جایگاه سابق را دارند و یا در گذر زمان دستخوش تغییرات شده است؟
ارکستری که ما با نام ارکستر ملی داشته و داریم صد درصد نمی توان اسم ارکستر ملی را روی آن بگذاریم به خاطر اینکه ارکستر ملی باید بتواند موسیقی ملی ایران را بنوازد و موسیقی ملی ما هم تشکیل شده از سهگاه، ابوعطا، دشتی، افشاری و... است. این دستگاهها اصطلاحا ربع پرده دارند ولی اکثر نوازندگان ارکستر در همه این دورهها برای نواختن آثاری که ربع پرده دارند تربیت نشدهاند. در هیچ زمانی ما اثر سهگاه، افشاری و ابوعطایی از ارکستر نشنیدیم مگر اینکه فواصل آنها تغییر کرده باشد و به فواصل غربی نزدیک شده و ابوعطا، افشاری و سهگاه اصیل ایرانی نبوده. من این را نقص میبینم، چیزی که نداریم نوازندگانی است که در سیستم آموزشی این طور پرورش یافته باشند. در واقع در سالهای اخیر نوازندگانی که بتوانند موسیقی ملی ما را در قالب یک ارکستر بزرگ بنوازند نداریم. به عنوان مثال اگر شما تصمیم بگیرید قطعه مرغ سحر را با ارکستر ملی اجرا کنید به گوشههای دلکش که میرسید این گوشهها را نمیتوان طبق فواصل اصیل موسیقی ایرانی اجرا کنید و بایستی با فواصل موسیقی غربی بنوازید و بخوانید که آن هم هیچ عطر و بویی ندارد و این داستانی است که خیلی تقصیر رهبران نیست و نقص کلی است که باید در جامعه موسیقی به آن پرداخته شود.
در حال حاضر موسیقی که در گلها میشنیدیم با آن تنظیمهای خاص شاید دیگر قابلیت اجرا با ارکسترهای ما در شرایط کنونی ندارند و البته باز هم باید بگویم که نوازندگانی که بتوانند آنها را اجرا کنند برای این کار تربیت نشدهاند و در بدنه این ارکسترها وجود ندارند، میتوان گفت این تفاوت ارکستر گلها با ارکستر ملی است که بالطبع آن آواز هم درگیر این تفاوتها شده و خیلی در ارکستر ملی ما نقش بالایی ندارد.
*شما در هر دوره ارکستر ملی به عنوان خواننده حضور داشتید چه در زمان فرهاد فخرالدینی، بردیا کیارس و فریدون شهبازیان. اگر بخواهیم برآوردی از روند ارکستر داشته باشید، چه تفاوتی در سه دوره به لحاظ ساختار و تاثیر رهبر بر کیفیت ارکستر وجود دارد؟
ما حدیثی داریم مبنی بر اینکه مردم به دین زمامدارانشان گرایش پیدا میکنند. ارکسترها هم بر اساس جدیت مدیران و دولتها رونق مییابند و یا دچار عدم رونق میشوند. من فکر میکنم ارکستر ملی در دروههای مختلف حیات داشته ولی رونق، پویایی، شکوفایی وجریانسازیاش در اجتماع دچار نوسانهایی بوده و این نوسانها در درجه اول برمیگردد به اینکه دولتها در برهههای مختلف به مقوله ارکسترها (ملی و سمفونیک) چه توجهی نشان دادهاند.
احساس من این است که در این مقطع زمانی شاید به نسبت دورههای قبلی دولت آنچنان که شایسته و بایسته است اهتمام زیادی برای برافراشته شدن پرچم ارکستر ندارد. البته حمایت میکند اما انگار حمایتش از سر اجبار است. من خیلی توجه دولتی بر این ارکستر را حس نمیکنم در صورتی که انتظارات ما با توجه به سخنرانیهای آقای روحانی در هر دو دوره انتخابات خودش که تاکید ویژهای بر واژه موسیقی داشتند، بالاست و ساز و کار فعلی موسیقی در ایران اگر هم خوب باشد متناسب با انتظاری که آقای روحانی خودش از خودش ایجاد کرد هنوز فاصله دارد. حتی اگر نمره خوبی گرفته باشد متناسب با انتظاری که جامعه از دولت تدبیر و امید دارد نیست.
در بخش رهبری ارکستر هم باید بگویم که همه عزیزانی که در هر برههای چوب رهبری ارکستر را در دست داشتهاند برای آن زحمت کشیدند که بسیار قابل ستایش است ولی مسئله اصلی این است که بعضی وقتها ارکسترها بودجه لازم را برای جذب نوازنده، آهنگساز، تنظیم کننده، تبلیغات محیطی و ضبط آثار و پخش آنها در جامعه ندارند به همین دلیل همیشه وضعیت ارکسترها لنگ بوده.
من و دیگر همکارانم سالهاست با این ارکستر کار کردیم ولی در کل این دورهها ارکستر ملی تا به امروز حتی یک فایل ضبط و منتشر شده که نشان دهنده زحمت و تلاش و سرمایه آن است، در جامعه ندارد و مردم نمیتوانند در اینباره قضاوت کنند در صورتی که یک شرکت و تهیهکننده خصوصی، یک خواننده درجه دهم را چنان تبلیغ میکند و در فضای مجازی حضور این خواننده را پررنگ میکند که گویی از کاه کوه میسازد ولی ارکستر ملی که در واقع به پشتوانه شکوه و عظمت این فرهنگ است یک کار ضبط شده ندارد که اینها به نظرم نقطه ضعفهایی است که بخشی زیادی از آن به مدیریتهای تمام دولتی ارکسترها برمیگردد.
*با توجه به صحبتهایتان بایستی گفت که موسیقی در 4 دهه گذشته نقاط عطف بسیاری داشته است.
به هر حال در 40 سال گذشته خیلی از هنرمندان موسیقی ایرانی در صحنههای بینالمللی درخشیدهاند و توانستهاند که موسیقی ایرانی را نسبت به گذشته بیشتر معرفی کنند. من فکر میکنم این نقاط عطف متکی به خود افراد بوده و دولت و حاکمیت با وجود اینکه میتوانسته نقش پررنگتری را در شناساندن موسیقی اصیل ایرانی به جهان ایفا کند ولی این کار را انجام نداده است. من خودم شخصا بهعنوان یک موزیسین فکر میکنم آن چیزی که ما در عرصههای بینالمللی انجام دادهایم، بیشتر متکی بر تلاشها و حرکتهای فردی خودمان بوده است. متأسفانه حتی یک حرکت سیستماتیک هم از طرف دولت نداشتیم، حرکتی که بتواند موسیقی اصیل ایرانی را به دنیا معرفی کند. حکومت و دولت همیشه سعی کردند که نگاه ابزاری و یا استفادههای تبلیغاتی و سیاسی به موسیقی داشته باشد. کما اینکه من فکر میکنم توجه به موسیقی اصیل و پر و بال دادن به آن فارغ از اینکه آن موسیقی بخواهد جهتدهی سیاسی خاصی را القا کند و یا در خدمت یک رویداد سیاسی خاصی باشد، میتواند یکی از بهترین ابزارهایی باشد که چهره واقعی ایران و ایرانی را به دنیا نشان میدهد.
یه نظر من کارهای بسیار خوبی در نسل ما و در نسل گذشته انجام شده است ولی به هر حال مشکلاتی هم در این زمینه وجود دارد. به نظرم پردستاوردترین هنر ما در این 40 سال شاید هنر موسیقی بوده است ولی جفادیدهترین هنر هم موسیقی است.
*به نقش دولت در حرکت موسیقی در ایران و جوامع بین المللی اشاره کردید آیا میتوان گفت که حضور مديران در این سالها توانسته به رشد و يا نزول موسيقی كمک كند؟
من فکر میکنم بخش مدیریتی چندان نتوانسته است که به رشد موسیقی کمک کند. نگاه مدیران موسیقی بیشتر نگاه ممیزی و کنترل فضای موسیقی بوده که از خط قرمزها عبور نکند یا تولیدات موسیقی متناسب با سیاستهای کلان دولتها باشد. با این حال آن چیزی که به نظر من مهم است، نگاه دولتها به موسیقی است که باید یک نگاه کلان و بی قید و شرط باشد. من اعتقاد دارم جامعهای که موسیقی آن پویا باشد، جامعهای است که به لحاظ فرهنگی هم به پویایی خواهد رسید و در برابر آن چیزی که ما به آن تهاجم فرهنگی میگوییم ولی من به آن مقابله فرهنگها میگویم، ما را محکم و ضد ضربه میکند. در واقع پرداخت کلان دولتها و حکومت به موسیقی اصیل کشور میتواند ما را از خطر خودباختگی در برابر موسیقیهای غربی نجات بدهد.
*شاید بخش مدیریتی نتوانسته خیلی به رشد موسیقی کمک کند ولی تنها جشنواره موسیقی کشور در بعد بین المللی توسط دولت بعد از انقلاب با عنوان جشنواره موسیقی فجر پایهریزی شد که تا به امسال 34 دوره از آن میگذرد. هر چند که در دورههایی برخی هنرمندان شرکت در آن را بهواسطه عدم مدیریت مناسب تحریم کردند.
ما یک جشنواره معتبر موسیقی در ایران بیشتر نداریم و آن هم جشنواره موسیقی فجر است و من اعتقاد دارم با توجه به اینکه تنها جشنواره موسیقی ایران است هر عنوانی که روی آن بگذارند و هر دولتی که سرکار باشد و هر مدیری که سر این جشنواره باشد اعم از اینکه بنده نوعی را در آن جشنواره دعوت کنند یا خیر، اعم از اینکه من از آن مدیر خوشم بیاید و یا نیاید، به هر حال این تنها جشنواره موسیقی بین المللی ایران است و ما حتی اگر حمایتی نمیکنیم نمیدانم چرا باید به وجود چنین جشنوارهای معترض باشیم . مثال میزنم؛ اگر کسی با شهردار شدن شخصی مشکل دارد نمیتواند بگوید اتوبان چمران را تحریم کنیم و از آن تردد نکنیم و یا اینکه وزیر نیرو کسی شود که ما خوشمان نمیآید بگوییم از امروز دیگر برق استفاده نمیکنیم. نمیشود، ما یک جشنواره موسیقی بیشتر نداریم و هر سال برگزار میشده و در زمان همه دولتها بوده و خیلی از کسانی که معترض هستند خودشان در دورههای قبلی بودهاند. به هر حال مدیریتش عوض شده و بنده هم اتفاقا خیلی هم به مدیریت جشنواره و خیلی از مراکز مدیریتی و صنفی و دولتی موسیقی انتقاد دارم ولی انتقاد با تحریم کردن کاری از پیش نمیبرد و مشکلی برداشته نمیشود. البته که باید صدای هر منتقدی شنیده شود و به نظرش احترام گذاشته شود ولی تحریم کردن تنها جشنواره این ممکلت درست نیست و باید به بهتر برگزار شدن آن کمک کنیم.
*شما به عنوان یکی از خوانندگان نسل سوم موسیقی فعالیتهای چشمگیری داشتهاید. در کنار مواردی که مطرح کردید مشکلات عمده موسیقی سنتی و موسیقی اصیل ایرانی خصوصا در بخش آواز را در چه بخشهایی میدانید؟
من فکر میکنم مشکل عمده موسیقی، عدم یک جمعبندی درباره هنر والای موسیقی است. کما اینکه پس از انقلاب در مورد سینما از همان ابتدا به یک جمعبندی کلی رسیدند و تکلیف حلال و حرامیآن را برای همیشه مشخص کردند. در واقع همه به این باور رسیدند که اگر محتوای یک هنری مثل سینما محتوای متعالی باشد، آن هنر خودش هم میتواند یک هنر متعالی و بدون اشکال باشد. اما این اتفاق در مورد موسیقی نیفتاد. با وجود اینکه محتوای موسیقی و به خصوص موسیقیهای اصیل در چهار دهه گذشته بسیار خوب شده است و در بحرانهای مختلفی نظیر جنگ بسیار همپای مردم و جریانات اجتماعی بوده و نقش بسیار سرافرازانهای را ایفا کرده است ولی ما هنوز میبینیم که یک سری مخالفتها با موسیقی وجود دارد. دیگر اسم آن را نمیشود کوتاهی گذاشت چون یک خطری است که دارد بحث فرهنگ را در سیستم ما تهدید میکند. من فکر میکنم حتما باید از سمت نهادهای مذهبی و نهادهای حکومتی یک جمعبندی و تصمیم نهایی در مورد موسیقی صورت بگیرد.
*به مقوله سینما اشاره کردید هنری که شاید بخشی از آن با موسیقی گره خورده. همیشه کارگردانان از موسیقی هم به عنوان تیتراژ و هم موسیقی متن بهره بردهاند با توجه به اینکه طی سالهای اخیر حضور شما در بخش موسیقی فیلم و سریال نیز پررنگتر شده، چه قدر روند بهرهمندی از موسیقی سنتی در سینما تغییر کرده است؟
در قبل و بعد از انقلاب بسیاری از موسیقیهای ایرانی بهعنوان موسیقی فیلم در فیلمها و سریالها مورد استفاده قرار گرفتند. قبل از انقلاب آهنگسازی مثل آقای اسفندیار منفردزاده، موسیقی فیلمهایی نظیر "گوزنها"، "داشآکل" و "رضا موتوری" را ساختند که سازهای ایرانی در آن قطعات نقش پررنگی داشت. پس از انقلاب هم این جریان شدت بیشتری گرفت و افرادی نظیر آقای حسین علیزاده، آقای احمد پژمان و دیگران از موسیقی اصیل ایرانی برای آهنگسازی موسیقی فیلم استفاده کردند. در حال حاضر که اصلا این کار به یک جریان تبدیل شده است و حتی کسانی که موسیقیهای فیلم را با موسیقی ارکسترال میسازند هم از سازهای ایرانی بهعنوان تکنوازی و یا سولو استفاده میکنند.
*آواز سالهای دور خیلی مورد توجه بوده و امروزه نیز جوانان با حضور در جشنواره نشان دادند که این بخش از موسیقی ایرانی کمرنگ نشده چه قدر میتوان به آینده آواز ایرانی امیدوار بود؟
من با تمام مشکلاتی که در موسیقی وجود دارد ولی چشمانداز موسیقی را روشن میدانم. از دید آماری هم اگر نگاه کنیم، در همان ابتدای انقلاب موسیقی با بیمهریهای بیشتری روبهرو بود ولی وقتی جلوتر رفتیم فضا کمی بازتر و محدویتها کمتر شد. در دهه 60 شاید هر کسی نمیتوانست به راحتی سازهای موسیقی را حمل کند ولی در حال حاضر میبینیم که نوازندههای خیابانی به راحتی در پیادهروها موسیقی خیابانی اجرا میکنند. از این لحاظها کمی شرایط بهتر شده است. من فکر میکنم چشمانداز موسیقی ما بسیار روشنتر است. اگر نگاههای حاکمیتی به بحث موسیقی یک نگاه واقعی شود، موسیقی ما میتواند هم در جلب توجه نگاه جهانی و در شناساندن فرهنگ اصیل ایران به دنیا نقش ایفا کند و هم در پویایی و شادابی جامعه ایرانی. به هر حال موسیقی ایران چشمانداز روشنی دارد ولی بستگی به سیاستهای دولت دارد که میتواند نقش خودش را به درستی ایفا کند.
من خودم که خیلی امیدوار هستم. در حال حاضر بسیاری از علاقهمندان موسیقی اصیل ایرانی جوانهای دهه 70 و 80 هستند که این اتفاق موجب امیدواری است.