روحِ زمانه در ساخت آثار هنری موثر است
منوچهر محمدی از جمله تهیهکنندگان سینماست که فیلمهایش همواره از تم اجتماعی برخوردار بودهاند و یا نگاهی دیگر به مقوله جنگ ودفاع مقدس داشتهاند. او که دانشآموخته رشته جامعهشناسی است از اواسط دهه 60 وارد سینمای ایران شد و از آن زمان تاکنون آثار متعددی را تولید کرده است. محمدی میگوید من به عنوان یک تهیهکننده سینما در شرایط کنونی همچنان اعلام آمادگی میکنم که حاضر به دایر کردن یک دفتر حقوقی و وکالتی در زمینه صیانت از حقوق فیلمسازان و پیگیری قانون کپیرایت در خارج از کشور هستم. قانونی که میتواند دستاورد مهمی در زمینه اقتصاد فرهنگ برای جمهوری اسلامی ایران باشد. با او درباره سینمای انقلاب و دفاع مقدس به گفتگو پرداختیم که در ادامه میآید.
آقای محمدی به نظر شما نسبت سینمای دفاع مقدس با کلیت سینمای پس از انقلاب اسلامی چگونه است؟ به زعم شما تا چه اندازه در پرداختن به موضوع دفاع مقدس در سینما موفق بودهایم؟
برای اینکه قدر و منزلت سینمای ایران را در ارتباط با مسائل دفاع مقدس بدانیم به نظرم نیاز به یک سنجش قابل قیاس و نزدیک داریم، آن هم با کشوری که چند سالی با آن درگیر جنگ بودیم یعنی عراق و رژیم و حکومت صدام. آنها جنگی را علیه ما شروع کرده بودند که خودشان نام آن را نبرد قادسیه نامگذاری کرده و به شکلی تمایل به این مسئله داشتند که این جنگ را به سمت این مفهوم سوق بدهند که در اصل جنگ میان عرب و فارس است و ما را با حکومتی همچون ساسانیان مقایسه میکردند. وقتی فیلمسازی در این حوزه را به نسبت میزان کاری که در کشور متجاوز یعنی عراق صورت گرفته است مقایسه میکنیم به روشنی درخواهیم یافت که عراق در طول این مدت تنها به ساخت چند فیلم مبادرت ورزیده در حالیکه ما از همان ابتدای جنگ با توجه به امکانات و تواناییهای ناچیزی که به لحاظ فنی در اختیار داشتیم تمامعیار وارد میدان شده و در قالب سینمایی، مستند و اشکال دیگر سمعی و بصری کارهای فراوانی را تولید کردهایم. سینماگران از همان روزهای نخست در قالب رفتن به جبهه به منظور ساخت مستند و یا پرداخت داستانی به مقوله جنگ توجه در خوری نشان دادند که قابل قیاس با آنچه در عراق صورت گرفت نیست و همانطور که اشاره شد عراق ظرف این چند سال تنها به عدد انگشتان دست فیلم سینمایی ساخت. رونق سینمای دفاع مقدس به ویژه در دهه 60 طبیعتاً به سبب ادای دینی بوده است که بچههای سینمای جنگ آن را به درستی ادا کردند و طی این سالها هم به سینمای جنگ و حاشیه جنگ توجه نشان دادند هر چند که این عرصه با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده است اما تقریباً در کمتر سالی بوده که ما حداقل شاهد تولید یکی دو اثر شاخص در زمینه دفاع مقدس در سینمای ایران نبوده باشیم.
با وجود کمبود ابزار فنی و تکنیکی اما در دهههای گذشته با آثار موفقی در سینمای حرفهای ایران مواجه بودیم که در روزگار کنونی با وجود مجهز شدن به این ابزار و امکانات، کمتر شاهد تولید این آثار ماندگار در سینمای ایران هستیم، دلیل آن چیست؟
ابتدا باید به این نکته اشاره کرد و آن اینکه نباید تصور شود که لزوماً تمام محصولات سینمای ایران باید آثار فاخر هنری و شاهکارهای برجستهای به حساب آیند، این یک اصل است هم در سینمای ایران و هم در سینمای جهان. این موضوع را باید در ذیل حوزه صنعت سینما تعریف کنیم که البته همواره تولیداتی در این عرصه در حال انجام است که این کار باید انجام شود تا این صنعت پابرجا باقی بماند. آنچه که اشاره شد بیشتر مربوط به دغدغه هنرمند است و این مسئله باید کالبدشکافی شود که چه مشکلی پیش آمده است که فیلمسازانی که در کارنامه آنها آثار شاخصی به چشم میخورد یا دیگر کار نمیکنند و یا اگر کار میکنند آثار آنها کیفیت و قوت سابق را ندارد، به نظرم این امر نیاز به یک بحث کارشناسی دارد. در یک نگاه کلی باید بگویم که روح زمانه در این زمینه مؤثر است و باید بررسی شود که هنرمند در چه شرایطی به سر میبرد و اساساً اولویت و دغدغههای او چیست؟ من به عنوان فردی که از دهه 60 تاکنون در سینمای ایران فعالیت دارم باید بگویم که علیرغم پیشرفت فناوری و تکنولوژی اما فیلمسازی در این اوضاع و شرایط به مراتب سختتر از دهه 60 شده است چرا که ما در شرایط کنونی با حجم بالایی از سوء تفاهمات و جناحبندیها و فضاسازیهایی روبرو هستیم که در دهه 60 کمتر شاهد آن بودیم و در دهه 90 میزان این مسائل آنقدر زیاد شده است که فیلمساز در آرامش خیال و آسودگی زیست نمیکند و امنیت او دچار خدشه شده است. من که روزگاری جسورانه در سینما حضور داشتم دیگر در شرایط فعلی جرئت نمیکنم که فیلم بسازم و همانطور که گفتم سادهترین تعریف و دلیلی که بتوان برای آن اشاره کرد ایجاد یک ناامنی است که در من فیلمساز به وجود آمده است و اینکه اگر قرار باشد فیلمی بسازم به شکل تخریبی با آن برخور میشود. فیلم را باید به مثابه یک بار شیشه به حساب آورد که اگر قرار باشد از لابیرنتهای گوناگون عبور کند، هر کسی که در بیرون گود نشسته است بخواهد به سمت آن سنگی پرتاب کند، متأسفانه چیز دیگری از آن بار شیشه باقی نخواهد ماند. در یک کلام باید گفت که متأسفانه فضای عمومی و فرهنگی پیرامون سینمای ایران بسیار ناامن است، حجم ممیزیها بسیار بالاست و دولتمردان نیز در عرصه اجرایی، فرهنگ و هنر و سینما محافظهکار شدهاند.
اشاره کردید به نقش دولتمردان، به نظر شما نقش مدیران در دهههای گذشته و مشخصاً دهه 60 و 70 در توفیق نسبی فیلمهای سینمایی تا چه اندازه موثر بود؟
آن زمان ما با مدیران دغدغهمند و یک فضای شفافتری مواجه بودیم و فضای حاکم بر سینما از این حیث نیتخوانی نمیشد و به این شکل نبود که از همان ابتدا با این تصور و ذهنیت که گروه از ساخت فلان فیلم قصد و غرضی را دنبال میکند تبلیغات منفی علیه آن را شروع کنند. البته آن زمان نیز نگرشهای منفی در مورد تولید فیلم بود، خاطرم هست که وقتی قرار بر ساخت فیلمی همچون «از کرخه تا راین» شد جریاناتی علیه این فیلم به پا خاست و تلاش کردند تا این فیلم را به زمین بزنند که البته تا مرز توقیف فیلم هم پیش رفتند اما موفق نشدند. در حال حاضر آن جریانات مسلح به رسانه و فضای مجازی نیز شدهاند و این امر موجب شده است تا میزان ناامنی را برای فیلمساز تا حدود زیادی بالا ببرند.
تا چه اندازه با این مسئله که میگویند رسالت سینما فرهنگسازی است موافق هستید؟
این امر یک جریان دوسویه است. ابتدا باید گفت که هنرمند هم مثل باقی افراد جامعه در حال زندگی است و صبح که از خانه بیرون میآید از اولین برخوردهای اجتماعی و محرکهای اجتماع و مسائل خانوادگی و... تأثیر میگیرد و این تأثیرات در بستر اثر او به طور طبیعی منعکس میشود و البته از آن طرف نیز سینما یک رسالتی دارد که مشکلات و مسائل اجتماعی را باید به شکل دردمندانه و مصلحانه مطرح کند و وقتی این مورد قبول واقع نمیشود طبعاً موجب سرخوردگی بیشتر فیلمساز میشود. در هر حال اگر شرایطی به وجود آید که سینما را در حد و اندازه سینما ببینیم و نه بیشتر، و آن را با همین نسبت مورد ارزیابی قرار دهیم نتیجه خوبی خواهیم گرفت. طبق آخرین آمارها جمعیتی حدود 24 تا 25 میلیون نفر از افراد جامعه بالقوه امکان رفتن به سینما را دارند، این آمار قابل رصد است و حتی میتوان تأثیر تماشای فیلم بر روی اندیشه و افکار آنها را نیز در جریان یک تحقیق به دست آورد؛ اما از طرف دیگر افکار و سبک زندگی افراد جامعه در معرض تأثیر از دیگر مدیومهای رسانهای نیز هست، همچون رسانه ملی و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و لذا اگر بخواهیم همه آنها را به روی دوش سینما بگذاریم این امر موجب برآوردن نیازها نمیشود، بلکه بسیاری از دلایل موجب آن میشود که فضای عمومی جامعه به سمت تعادل و آرامش تمایل پیدا کند.
آیا طی این سالها و در جریان سینمای پس از انقلاب چهره جهانی خوبی را توانستهایم به دست آوریم؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید از بُعد کمی شروع کنیم و از این نظر باید بگویم که نه وجهه خوبی نداشتیم. این را تنها من نمیگویم بلکه واقعیت موجود و بررسی بازارهای جهانی گواه این مسئله هستند.
از نظر حضور جشنوارهها و رویدادهای سینمایی طی این چند سال و به نسبت دهه 60 و 70 نسبت به دهه 80 و 90 یک افول چشمگیر داشتهایم. در بیان دلیل این اتفاق مثالی میزنم، فرض کنید ورزشکاری را تربیت کرده و او را به یک سطحی از توانایی رساندهایم، اما هیچ نوع بستر و زمینهای برای او به منظور حضور در میادین ورزشی جهانی ایجاد نکردهایم در چنین شرایطی من بعید میدانم که علیرغم شایستگی او موفق شود چرا که زیرساختهای لازم ابتدایی برای سینمای ایران فراهم نشده است. سالهاست که فریاد میزنیم و خسته شدیم در این مورد که ما نتوانستیم مسئله کپیرایت سینمای ایران را چه در داخل و چه خارج از کشور حل کنیم. ما یک بازار نسبتاً وسیع و معناداری از سینما را خارج از مرزها داریم و حداقل ایرانیان مقیم خارج از کشور طالب چنین سینمایی هستند، وقتی نمیتوانیم این کپیرایت را حراست کنیم لذا هیچ آوردهای نداشته که اگر این آوردههای اقتصادی جمع شود اتفاقات شگرفی در سینمای ایران خواهد افتاد. ابهام در کپیرایت در داخل موجب شده است محصولات ما قاچاق شود و سود آن به جیب قاچاقچیان رود و در خارج از کشور نیز با چنین موضوعی مواجهیم. وقتی آوردههای سینمای ما به درستی حراست نمیشود چگونه باید توقع داشته باشیم که یک تهیهکننده تلاش کند که حتی در منطقه و در میان کشورهای همزبان همچون تاجیکستان و افغانستان که حتی فیلمهای ما نیاز به ترجمه و دوبله ندارند توفیقی به دست آوریم؛ کشورهایی که در عرصههای سیاسی و دیپلماتیک ما کمکهای جدی به آنها کردهایم اما در تعاملات و تبادلات و روابط خارجی حتی بسترهای لازم برای حضور سینمای ایران در آنها فراهم نشده است. به طور مثال در زیرساختهای دیپلماتیکی که دولت در حال انجام آنهاست در پروتکلهای منعقد شده با این کشورها چرا نباید یک فیلمساز حضور داشته باشد که محصولات سینمایی در قالب معاهدههای فرهنگی فیمابین عرضه شود. تنها یک توجیه در مورد این اتفاق وجود دارد و آن اینکه اگر وزارت خارجه با تردید نسبت به این مناسبات اقدام میکند دلیلش آن است که اساساً به دنبال دردسر نمیگردد، لذا ترجیح میدهد این مسائل از اساس مطرح نشده و در کناری گذاشته شود. در حالیکه اگر به این مهم توجه شود حضور معنادار و ماندگارتری را شاهد خواهیم بود. زمانی که تمام دنیا نسبت به حضور سیاسی و اجتماعی ما در عرصه جهانی دچار زاویه شده است و از آن ممانعت به عمل میآورد، مؤثرترین و بیحاشیهترین شیوه ارائه خود، حضور فرهنگی است. اگر حتی در یکی دو سال اخیر به اخبار منطقه توجه کرده باشید، ما در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متهم به دخالت در امور کشورها هستیم و در چنین شرایطی اگر حضور فرهنگی داشته باشیم و بر روی آن سرمایهگذاری کنیم این امر بسیار به نفع فرهنگ ایرانزمین است و موجب خواهد شد که کمتر در ابعاد سیاسی نسبت به ما گارد داشته باشند.
آقای محمدی با این توصیفات چشمانداز شما از سینمای ایران چگونه است؟
برای پاسخ به این پرسش مثالی میزنم. منطقهای در چین وجود دارد به اسم «اوی قور» که افرادی که جمعیت آنها بالغ بر 200 میلیون نفر است در آن زندگی می کنند و همگی آنها هم مسلمان هستند. تصور می کنید چه چیزی موجب شده است این اتفاق بیفتد و در روزگاری که عرضه محصولات فرهنگی به این شکل نبوده است اسلام به آنجا برود تا جایی که حتی بر روی اسکناسهای آنجا نیز خطوطی همچون خط فارسی نقش بسته است؟ بله، صدور فرهنگی به شکلی که به طور مثال در مقطعی آنها سعدی را که روزگاری به جهانگردی مشغول بود به نزد خود به اسارت بردند و تأثیر فرهنگ ایرانی از طریق شعر و کلام پارسی در آنجا بیحد و حصر است. نفوذ فرهنگ ایرانی تا جایی بود که منطقه وسیعی از شبهقاره هند و چین و خاورمیانه و بخشهایی از بینالنهرین و شامات را در برگرفته بود، تا جایی که زبان دیوانسالاری در آنها نیز فارسی بود. آنها حتی برای معماری متوسل به معماران ما میشدند. مگر تاج محل در هندوستان را معماری غیرایرانی ساخت؟ نفوذ فرهنگی در آن زمان بدون دخالت دولتها بوده است، تنها با انگیزههای شخصی و دغدغهمندی فردی یا گروهی از هنرمندان و فرهنگدوستان ایرانی. ما وقتی هماکنون نیز در مالزی و شهر کوالالامپور مکانی به نام "دامن سرا" داریم این نشان از این دارد که تا چد حد نفوذ فرهنگ ایرانی و اسلامی در آنها تأثیر داشته است. یک بار در جریان اجلاس غیرمتعهدها جشنواره فیلمی برگزار شد که از ایران نیز فیلمهایی از رضا میرکریمی و رخشان بنیاعتماد و... در آن شرکت داشتند و «زیر نور ماه» ساخته رضا میرکریمی در آن جشنواره به عنوان فیلم برتر شناخته شد و ما جایزه اول این جشنواره را از دست پادشاه مالزی دریافت کردیم. البته در کمال ناباوری شاهد بودیم که حتی یکی از سفرای ایران در مالزی با وجود دعوتی که از آنها به عمل آمده بود در آن مراسم حضور نداشتند. این امر نشان از چه دارد؟ نشان از بیتفاوتی و علیالسویه بودن مقولهای به نام سینما در نزد دولتمردان و مقامات دیپلماتیک ایران. تازه بعد از اینکه ما موفق به دریافت این جایزه شدیم، شب که ما در هتل اقامت داشتیم از سفارت به ما زنگ زدند و از ما پرسیدند که در هتل به سر میبرید و ما گفتیم بله. تعجب کردیم که چرا تا به آن لحظه سراغی از ما گرفته نشده بود و حالی از ما پرسیده نشده بود و اینچنین مورد تفقد قرار گرفتیم.
تصور میکنم با ذکر این مثال تا اندازهای روشن شده باشد که آینده سینمای ایران در چه مرتبهای قرار دارد؟
من به عنوان یک تهیه کننده سینما در شرایط کنونی همچنان اعلام آمادگی میکنم که حاضر به دایر کردن یک دفتر حقوقی و وکالتی در زمینه صیانت از حقوق فیلمسازان و پیگیری قانون کپیرایت در خارج از کشور هستم. طبق آمارها ما 4 میلیون ایرانی داریم که در خارج از کشور زندگی میکنند که در بدبینانهترین شکل تشکیل یک میلیون خانوار را میدهند. عرضه فیلم در خارج از کشور در شرایط کنونی چیزی کمتر از 10 دلار نیست. اگر فیلم با چنین قیمتی به بینندگان خارج از کشور عرضه شود میدانید چه سودی عاید سینمای ایران میشود. ما حاضر هستیم که این نقدینگی به اضافه کمکی که دولت به ما میکند موجب تشکیل این دفتر حقوقی شود تا پیگیر حقوق بینالمللی خود باشیم. تنها فیلمهایی همچون «مارمولک» میدانید چند بار از شبکههای ماهوارهای تاکنون پخش شده است؟ در حالیکه هیچ عوایدی نصیب فیلمساز و تهیهکننده آن نشده است. روزی با آقای ضرغامی رئیس اسبق رسانه ملی راجع به این موضوع صحبت کردم و گلهمند از اینکه چرا نباید جلوی این پخش و نمایش غیرقانونی فیلمها از شبکههای ماهوارهای گرفته شود، که ایشان در جواب گفتند چه اشکالی دارد که آنها آثار سینمایی و تلویزیونی ما را بدون چشمداشتی نمایش میدهند که این امر به بهتر دیده شدن آنها کمک خواهد کرد.