هم رزم، هم تبلیغ
حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا صفایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی (ره) به ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و به مدت 18 سال و در دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای نیز عهدهدار این مسئولیت بود. پس از آن به ریاست دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا منصوب شد و حدود دو دهه این مسئولیت را برعهده داشت. آنچه میآید گفتگویی است با او.
اول اسفند، سالروز شهادت حجتالاسلام والمسلمین محلاتی نماینده ولی فقیه در سپاه و روز روحانیت و دفاع مقدس است. به عنوان سوال اول بفرمایید که روحانیت اعم از روحانیونی که در سپاه و ارتش بودند، چه نقشی در ایجاد وحدت بین فرماندهان سپاه و ارتش داشتند؟
روحانیون نقش مهمی در ایجاد وحدت بین ارتش و سپاه داشتند؛ اما تدابیر حکیمانه امام خمینی (ره) و فرماندهان عالی ارتش و سپاه نقش اصلی را در این رابطه ایفا کرد.
نقش مهم روحانیون حاضر در ارتش و سپاه، تبیین نقش اثرگذار وحدت و اتحاد در برابر دشمنان با اتکا به آیات قرآنی و روایات ائمه معصومین علیهم السلام بود. امام خمینی (ره) نیز دلیل پیروزی انقلاب اسلامی را ایمان و وحدت کلمه میدانستند و بر همین امر در دفاع مقدس تاکید میورزیدند.
ارتش و سپاه که برخواسته از انقلاب اسلامی بود، نیروهای آن همگی مسلمان، مومن و در خط انقلاب بودند و با قرآن آشنایی داشتند. از این رو فرمایشات امام خمینی (ره) برایشان حجت بود.
ارتش پس از پیروزی انقلاب به یک ارتش انقلابی تبدیل شد؛ به این دلیل که وقتی انقلاب پیروز شد، با مقدار تلاشی که ارتشیهای مومن و انقلابی انجام دادند و تلاشی که از سوی روحانیونی که با نظر امام خمینی (ره) وارد پادگانها شده بودند و به آموزش و تعلیم معارف اسلام، قرآن و انقلاب پرداختند، ارتش به سرعت متحول و دگرگون شد و ارتشی که آمریکا شیطان بزرگ به آن امید بسته بود که ژاندارم منطقه و مجری منویات آن کشور و حافظ رژیم سلطنتی باشد، به ارتش اسلامی و انقلابی تبدیل شد که در حوادث بعد از انقلاب و فرونشاندن توطئهها و هشت سال دفاع مقدس نقش آفرین شد.
روحانیون در ارتش و سپاه، آموزههای دینی و اسلامی را مطرح میکردند؛ اما آنچه که به نظر من روحانیون در آن نقش اول داشتند، در بحث استقامت و پایداری بود که با بیان آیات و روایات و تبلیغ و سخنرانی انجام میگرفت.
نیروهای نظامی ما نیز چه در ارتش و چه در سپاه، زمینه پذیرش این آموزهها را به خوبی داشتند. از آن سو نیز معجزاتی در جبههها به وقوع پیوست که انگار خداوند جنگ را اداره میکردند. در این رابطه اگر به کتابهای خاطرات رزمندگان اسلام مراجعه شود، نمونههایی از این قبیل مشاهده خواهد شد.
وظیفه و ماموریت اصلی روحانیون در دفاع مقدس چه بود و علاوه بر آن روحانیون چه اقدامات دیگری انجام میدادند؟
وظیفه اصلی روحانیون در دفاع مقدس و جبههها، تبلیغ و پاسخگویی به مسائل شرعی رزمندگان بود؛ اما بسیاری و حتی تمامی روحانیون مایل بودند تا به عنوان یک رزمنده ساده و بسیجی، سلاح به دست بگیرند و وارد میدان نبرد بشوند که برخی از روحانیون فرمانده گردان و تیپ نیز شدند و در جایگاه فرماندهی نقشآفرین شدند.
آمار شهدای روحانی به نسبت جمعیتشان از دیگر اقشار جامعه بیشتر است و به همین دلیل، وقتی نظامیان میدیدند که روحانیون، با عملشان، حرفشان را تایید میکنند و اگر یک روحانی موضوع شهادت را مطرح میکند و شهادت را معامله با خداوند میداند، خود مشتاق و داوطلب این معامله است و همراه با رزمندگان، اسلحه به دست میگیرد و میجنگد، شهید، جانباز و یا اسیر میشود، به آنان اقتدا میکردند و احترام میگذاشتند. در اینجا لازم است یادی بکنیم از سید آزادگان، مرحوم ابوترابیفرد. این سید بزرگوار در روزهای نخست جنگ تحمیلی، اسیر شدند.
پس روحانیون تنها به تبلیغات اکتفا نمیکردند، بلکه بسیاری به جبههها میآمدند تا در کنار سایر رزمندگان به نبرد بپردازند و دفاع کنند و برای اینکه دیگران تشویق و ترغیب شوند، عمامه نیز به سر داشتند. روحانیون در دفاع مقدس هم امام جماعت بودند، هم رزمندگان را موعظه میکردند، هم رزمندگان را تشویق میکردند و هم خود در کنار آنان جانانه دفاع میکردند.
دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا پروژهتحقیقاتی در خصوص شهدای روحانی انجام داده و حالات و ویژگیهای تمامی روحانیون شهید و شاخص را تدوین کرده است. بد نیست بدانید، برخی از شهدای روحانی دیدهبان توپخانه بودند و در میدان نبرد حضوری فعال داشتند. روحانی شهید محمود غفاری دیدهبان عملیات بازیدراز بود که در شهریور ماه سال 60 به شهادت رسید.
مساجد پایگاههای مهم روحانیت و بسیج در شهرها بود. نقش مساجد در دوران دفاع مقدس و روحانیون به عنوان هادیان فعالان مساجد چه بود؟
براساس آمار در دوران دفاع مقدس، حدود 60 هزار مسجد در ایران وجود داشت که در بسیاری از این مساجد، بانوان فعالیتهای متعدد و مختلفی در راستای پشتیبانی از جبههها انجام میدادند.
بسیاری از نیازمندیهای جبههها و جنگ از جمله پوشاک، اقلام خوراکی و پتو نیز از طریق همین مساجد جمعآوری و به جبههها ارسال میشد. مردم باتوجه به شرایط اقتصادی آن دوران و توزیع کوپنی برخی لوازم و اقلام، هدیههای بسیاری به مساجد میآوردند. اینان در واقع ایثار میکردند. برخی مساجد مرتب کامیون بار به مناطق عملیاتی اعزام میکردند.
کودکان نیز قلکهای خود را به جبههها اهدا میکردند و نامهای برای رزمندگان مینوشتند و بر روی آن میچسباندند. برخی از کودکان مینوشتند که «برادر رزمنده، خسته نباشی. اگر جنگ ادامه پیدا کند، من بزرگ میشوم و به یاریت میشتابم و اگر اسلحهات بر زمین بیافتد، من اسلحهات را برخواهم داشت و نمیگذارم یک وجب از این سرزمین به دست اجانب و دشمنان بیافتد.» آن قلک و نامه وقتی به جبهه میرسید و رزمندگان هدایای مختلف مردمی را دریافت میکردند، روحیه میگرفتند.
بنابراین نقش مساجد و ملت ما در جنگ تحمیلی، در دنیا بینظیر است. مردمی که خودشان نیاز داشتند، ایثار کردند و اموال خود را برای افرادی که مستقیماً هم نمیشناختند، ارسال کردند.
جنگ را مردم اداره کردند، چرا که دولت توان نداشت میلیونها سپاهی، ارتشی و بسیجی را اداره و پشتیبانی کند.
روحانی شهید محمدحسن شریف قنوتی از اولین شهدای روحانی دفاع مقدس است که در مقاومت 34 روزه خرمشهر به شهادت رسید و به نماد روحانی شهید مقاومت تبدیل شد. خاطرهای از مقاومت روحانیون در صحنههای نبرد دارید که برای ما بیان بفرمایید.
پس از قبول قطعنامه توسط ایران، دشمن از موقعیت به وجود آمده سواستفاده و مجدداً از غرب و جنوب به کشورمان حمله کرد. من در جبهه جنوب بودم. به قرارگاهی رفتم که فاصلهمان با دشمن زیاد نبود. بعد از نماز مغرب و عشا داشتم سخنرانی میکردم که یک عده آمدند و گفتند باید عقبنشینی کنیم، چراکه دشمن حمله کرده است. من گفتم اگر بقیه مشکلی نداشته باشند، میمانیم. ما کارها را انجام دادیم و به عقب برنگشتیم.
پس از مدتی برای انجام ماموریتی مجبور شدم به اهواز برگردم. یکی از روحانیون که سید بود، مبتلا به یک بیماری و تب بومی شده و صورتش به شدت قرمز شده بود. من با لندکروز بودم و وقتی که به ایشان رسیدم، گفتم که بیا تا شما را به اهواز ببرم تا درمان بشوی، اما ایشان گفت نه من نمیآیم. پرسیدم: چرا؟ گفت: تمام بچههای ما که نمیدانند من مریضم و وقتی من بروم میگویند، حاج آقا که فرار کرد. ما چرا اینجا بمانیم؟ بنابراین من میمانم، یا شهید میشوم یا خوب میشوم. در نهایت نیامد و در کنار رزمندگان ماند.
در پایان اگر نکتهای است، بفرمایید.
هنگامی که از نقش روحانیت در دوران دفاع مقدس و پیروزیهای بزرگ آن دوران سخن میگوییم، ابتدا باید از امام خمینی (ره) و نقش این رهبر عزیز سخن بگوییم. سپس نوبت به ما طلبهها و شاگردان ایشان میرسد. اگر سخن و عمل ما اثر میگذاشت، به این دلیل بود که سرباز امام خمینی (ره) بودیم.
انسانهای بزرگی هم که در دفاع مقدس پرورش یافتند و حماسهآفرینی کردند و به ما نیز ارادات داشتند، به دلیل عشق و علاقهای بود که به امام خمینی (ره) داشتند. رزمندگان و فرماندهان شهید به دلیل همین علاقه در مکتب امام خمینی (ره) رشد یافتند و خود الگوی بسیاری از مردم و جوانان به خصوص جوانان امروز کشورمان شدند که نمونه آن را امروز میبینیم و سردار شهید قاسم سلیمانی به الگوی جوانان مومن و انقلابی ایران تبدیل شده است.
در اینجا جا دارد یادی از فرمانده شهید صیادشیرازی کنم. او انسان خودساختهای بود. فردی میگفت قبل از انقلاب در کرمانشاه، ارتش اردویی برپا کرده بود. صیاد وقتی کارش تمام میشد به سنگر انفرادیش میرفت و هروقت من به چادر نگاه میکردم، میدیدم ایشان مشغول راز و نیاز با خدا و مطالعه مذهبی است.
آن وقتی که صیادشیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش بود، من علاوه بر ریاست عقیدتی سیاسی ارتش، به دلیل شرایطی که پیش آمده بود، عقیدتی سیاسی نیروی زمینی را نیز خودم مدیریت میکردم. شهید صیاد نیز هر از چند مدتی برای انجام امور از جبههها به تهران میآمدند. یک بار ایشان از من خواهش کرد که هر بار به تهران میآید، بنده وقتی برایشان اختصاص دهم و به دفترشان بروم و آیات و روایات را بیان کنم.
امام که یک روحانی بود در ظهور صیادشیرازی نقش داشت. ایشان به صیاد درجه دادند و در سن جوانی ایشان را به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب کردند و این در دنیا کمنظیر است.