رزمِ کلمات
همانگونه که نقش افراد در مواجهه با جنگ متفاوت است. نقش ملتها نیز چنین است. اما باید دانست که این تفاوتها هرگز به معنای برتری ملتی بر ملت دیگر و یا فردی بر فرد دیگر نیست. گویی حدیث پایداری و مقاومت تودهها که جوهره اصلی آن ایستادگی است حدیث نامکرری است که از هر زبانی که بشنوی خوش است. اگر چه عموماً هنگامی که سخن از پیشینه ادب پایداری میشود، سابقهی آن را به جنگ جهانی دوم نسبت میدهند، اما دومینیک هیبرد اصطلاح شاعر جنگ را مربوط به جنگ جهانی اول میداند. او معتقد است: اصطلاح شاعر جنگ برای برنامهریزان درسی و مباحث عمومی مهم است و اگرچه تعریف دقیق همه پسندی برای آن وجود ندارد، اما جایگزینی هم ندارد. او عامل مشترک همهی شعرهای جنگ را جنگ میداند، البته نهفقط به عنوان مضمون آنها بلکه شیوه تأثیرپذیری شاعران جنگ از جنگ هم جالب است.
برخی اندیشمندان شاعر جنگ را بهاندازه خود سال 1914م – سال آغاز جنگ جهانی اول – مهم میدانند چون از او انتظار میرفت یک نماینده، یک پیامبر... قهرمان و تسکیندهنده باشد. برخی هم معتقدند شاعر جنگ باید به جنگ اعتراض کند و برخی دیگر نیز رویکردی ادبی و نه سیاسی را ملاک قرار میدهند.
در سال1915 م توجه عمومی به سرباز شاعران جلب گشت و شعرسرایی مردانی که واقعاً خودشان میجنگیدند تقویت شد. اگرچه اغلب آن آثار ارزش ادبی اندکی دارند و بیشتر منظومهاند تا شعر. بهاینعلت برخی بر این باورند جنگ بیشتر خود شاعران را پرورش داد تا شعر جنگ را. رزمندگان شاعر در گزارش ترس غیرقابل بیان، موفق بودند.
ادبیات جنگ جهانی نخست به حوزهی پژوهشی تبدیل شده است که رشتههای متنوع بسیاری را در برمیگیرد. حوزههایی مانند شعر (چه خوب و چه بد، شخصی یا حماسی) یادداشتها و روز نگاشتهای رزمندگان(خواه مشهور، خواه عادی) خود زیستنگاری(از جمله نمونههای غیر داستانی و داستانی آن) داستان کوتاه و رمانها(خواه نوشته رزمندگان، خواه غیر رزمندگان) و نامهها(به جبههها و از جبههها) را بهعنوان جنگ جهانی نخست بررسی کردهاند.
به نظر میرسد تقریباً هر نوع نوشتهای را اکنون بتوان « ادبیات» در نظر گرفت. اما سابقه مباحث نظری جدی درباره ادبیات مقاومت به جنگ جهانی دوم برمیگردد. پس از جنگ جهانی در اروپا و به ویژه فرانسه، متفکران و هنرمندان تحت تأثیر جنگ و نهضت مقاومت به این برداشت کلی رسیدند که باید در تحولات جامعه شرکت فعال داشته باشند. مروجان این عقیده از جمله سارتر و کامو قائل به نوعی التزام و تعهد در هنر بودند.
شکری غالی، شعر پایداری فرانسه را در گرماگرم جنگ جهانی دوم سرآغاز ادب پایداری میداند و نقش سخنسرایان در نبرد میهن بر ضد نازیسم را نقش مهم و ویژهای میداند. وی در کتاب ادب المقاومه چنین میگوید: جنبش پایداری فرانسه یکی از زیباترین چهرههای پیکار انسانی بود زیرا بیش از یکچهارم میلیون از افراد غیر ارتشی در آن شرکت کردند با گرایشهای گوناگون. چکامههای لوئی آراگون از نخستین آزمونها بودند که توانست خود را از دید کارگزاران پنهان کند. شعر او ورد هر زبانی گشت و او را سخنسرای پایداری مینامند. پس اگرچه به نظر دومینیک هیبرد، آغاز شعر جنگ (مقاومت)، را میتوان جنگ جهانی اول دانست. اما این تاریخ بیشتر به مقدمهای برای حوزههای پژوهشی تبدیل شده است. چرا که شعرهای این زمان حالت روز نگاشت داشته و مؤلفههایی که ما در شعر مقاومت به دنبال آن هستیم، در آن وجود ندارد.
به عنوان نمونه هیبرد در مورد شاعر جوان ایتالیایی- سیلیکن- که شاعر جنگ بوده، چنین میگوید: سیلیکن بر اساس مبانی محکمی مینویسد و یکی از آنها این است که جنگ کلاً پلید است و شعر راستین نباید چیزی به جنگ بگوید یا حتی به نظر نرسد که چنین میگوید. سیلیکن در شعر «آغاز روز در سنگرها» خواننده را در تلهای قرار میدهد که پوچی جنگ و مسؤولیت انسان را در برابر آن مشاهده کند.
همانگونه که مشاهده کردیم، اشعار شاعر جوان ایتالیایی که شاعر جنگ است، به جای اینکه تهییجکننده و ترغیبکننده به سوی مقاومت باشد. همه فلسفه پایداری و مقاومت را زیر سؤال میبرد. پس آنچه به عنوان آغازی برای ادبیات مقاومت میتوان قائل شد، به بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا برمیگردد. ازآنجاکه این آغاز همزمان با رواج نظریه التزام و تعهد در شعر بوده، شاعران خود را متعهد دانستند که نسبت به آنچه در جامعه روی میدهد، بیتفاوت نباشند حوادث و پیشامدهای ناگوار چون جنگ قتل و غارت و آوارگی از اولین زمینههای شکوفایی ادبیات مقاومت است، چراکه حوادث با شعر رابطهای دوسویه دارند حوادث بر هر انسانی تأثیر میگذارد و در شاعر بهگونهای دیگر.
به طور کلی حوادث و رویدادها بر ادبیات مقاومت جهان تأثیر بسزایی گذاشته « نیمه دوم قرن بیستم جهان بستر حوادث تلخی بود حوادثی که در ترسیم ادب مقاومت ملتها نقش ویژهای داشت. حاکمیت تفکر مارکسیستی بر اغلب جنبشهای آزادیبخش و رواج اندیشههای قومیتگرایی و ناسیونالیستی در کشورهای تازه استقلالیافته، مفاهیم ادب مقاومت را در حوزه وطنپرستی تفاخر به پیشینه تمدن و فرهنگ، قهرمانپروری، نمای آزادیهای اجتماعی و در شکل نسبتاً مطلوب خود ستایش جوهره انسانیت، محدود کرده بود. بر این اساس احساسات بشری تظاهری جز بروز هیجانات سطحی چون انتقام و نفرت نداشت، در قلمرو ادیان الهی نیز که بنیاد جوامع دینی بر آن استوار است، تنها اسلام دارای تعلیمات خاص در زمینه جهاد و دفاع از وطن است. حتی الهیات سیاسی و رهاییبخش کشورهای عرب متأثر از تعالیم مارکسیستی و ناسیونالیستی است. در کوران سالهای پس از جنگ جهانی دوم، پرستش وطن و سرزمین به تأثیر از ادب پایداری روسیه، در کشورهای خاورمیانه و امریکای جنوبی و حتی آسیای دور رواج داشت.
زمینههای پیدایش ادبیات مقاومت
پایداری یکی از واقعیتهای مهم زندگی بشر است در کنار دو جریان مرگ و زندگی، یکی از برترین ویژگیهای هنر انسانی این است که با توجه به شرایط مکانی و زمانی دست به خلق اثر میزند و علاوه بر اینکه روایت کننده است، باعث بسیج جمعی در برابر سلطه میشود. برای پیدایش و به وجود آمدن ادب و شعر مقاومت(به طور کلی هنر مقاومت) باید زمینهها و عواملی وجود داشته باشد.
در یک نگاه کلی هنگامی که جامعهای دچار نظامی مستبد یا غاصب شود، به طوری که آزادی و حقوق اولیه اجتماعی افراد سلب شود، ادبیات مقاومت شکل میگیرد. مهمترین عوامل عبارتند از: استبداد و اختناق داخلی، عدم آزادی بیان، حاکمیت ضد مردمی و اجتماع، غصب سرزمین و سرمایههای ملی، تجاوز به اعتقادات و ارزشها(اعم از دینی و غیردینی).
نکتهای در اینجا قابل ذکر است، ممکن است ادبیاتی در زمان و مکان خاصی در مقابل حکومتی کاملاً مردمی قد علم کند و به خاطر منافع جزئی یا گروهی خویش به سرایش شعر مقاومت بپردازد. مسلماً این مقاومت، مقاومتی مثبت و مردم مدار نیست. از این نوع اشعار باید با عنوان اشعار سیاسی یاد کرد، که معمولاً نشانگر طرز تفکر خاصی در برابر تفکر حاکم و رایج و مردمی در جامعه است. (که البته شاید در مواقعی میتواند تهییجکننده مردم بر ضد حاکمیت باشد، چه به حق و چه به ناحق).
این نکته به روشنی نشان میدهد: تعریف ما از ادبیات پایداری و مقاومت باید خاصتر و دقیقتر ارائه شود. منطقی به نظر نمیرسد که یک تعریف از شعر مقاومت و پایداری ارائه دهیم، آنگاه شعر حماسی، شعر اعتراض، شعر انتقادی، شعر کارگری، شعر انقلاب و شعر سیاسی را که هر کدام تعریف خاصی دارند، شعر مقاومت بدانیم .شاید بتوان آنها را زیرشاخهای از شعر مقاومت دانست ولی به خودی خود نمیتواند شعر مقاومت باشند.(برای نمونه میتوان از شعر مقاومت و مردمی فلسطین علیه نظام غاصب صهیونیستی یادکرد که هرچند بر ضد حاکمیت است اما با شعر مقاومتی که مثلاً در زمان حکومت ملی مصدق توسط عدهای تودهای حافظ منافع شوروی سروده میشد، تفاوت بنیادین دارد).
درباره خاستگاه ادب مقاومت و ریشههای آن میتوان سه خاستگاه یا ریشه برای شکلگیری ادب مقاومت عنوان کرد:
اول.خاستگاه انسان شناختی؛ هنرمند انقلابی چرا به خلق و آفرینش ادبیات مقاومت همت میگمارد؟ پاسخ این است که این رفتار در تعالی و رشد شخصیت هنرمند ریشه میدواند آنگاه که نظام ارزشی فرد از قلمرو منافع شخصی فراتر میرود و انسان خدا گونه شده و درصدد خدا گونه کردن جامعه خود و جهان برمیآید. ناگزیر با ضد ارزشهایی که نمودهای کفر و شرکند میستیزد، هنر و ادبیات او نیز به این سمت رو میکند؛ یعنی ادبیات مقاومت نضج مییابد.
دوم. خاستگاه جامعهشناختی؛ ادبیات مقاومت در غار متولد نمیشود، بلکه معلول عوامل و شرایط اجتماعی خاص نیز هست؛ یعنی ابتدا باید در جامعه صاحبان زر و زور وجود داشته باشند و یا جامعه توسط بیدادگران داخلی یا خارجی از نظر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و یا نظامی مورد هجوم باشد، آنگاه هنرمند و ادیب، به عنوان روشنفکر یا مصلح اجتماعی با زبان یا قلم به مبارزه برخیزد.
سوم. خاستگاه معرفتی(ایدئولوژیک)؛ ادبیات مقاومت همانگونه که محصول شرایط اجتماعی و روانی خاصی است، معلول نگرش خاص به خدا، جهان، جامعه و انسان و دین نیز هست. یعنی هر نوع معرفت و نگرشی ادبیات انقلاب یا ادبیات مقاومت را پدید نمیآورد. میتوان چنین نتیجه گرفت که خاستگاه ادبیات مقاومت حاصل نوعی تحول است یا در خود و یا در جامعه.
ادبیات پایداری و حوزههای آن
همانگونه که یادداشتهای قبل آمد ادبیات پایداری ادبیاتی است که با تکیه بر ویژگی ملّیت یا دین، انسانها را به مبارزه علیه استبداد، حقارت و بندگی، ترغیب میکند و یا به توصیف صحنههای نبرد میپردازد. این نوع اشعار متناسب با تکیهگاه خود، انواعی دارد:
- سرودههایی که با تکیه بر ملیت به شرح احوال و اعمال خارقالعاده قهرمانان جنگ و مبارزهی آنها متمرکز میشود. هم چون تمام اشعار حماسی ملی گذشتهی ما مثل: گشتاسب نامه، گرشاسب نامه، شاهنامه، امیر حمزه، حسین کرد شبستری و ...
- حماسههای تاریخی و مذهبی که سرودههایی است در توصیف جنگهای سلاطین گذشته و دلاوریهای سپاهیان ممدوح و خواری دشمن و گاه شخصیتهای بزرگ مذهبی. از این نوع اشعار در بیشتر دیوانهای قرن 5 و 6 ﻫ دیده میشود مانند: دیوانهای عنصری، انوری، فرخی و رشیدالدین وطواط.
- سرودههایی با عنوان اعتراض علیه ظلم و مقابله با حاکمان جور با هدف آگاه ساختن مردم و ترغیب آنها برای مقابله با ستمپیشگان مانند: سرودههای ناصرخسرو، سیف فرغانی و بسیاری از شاعران دورهی مشروطیت.
- سرودههایی که با مضمون عدالتخواهی و نوعدوستی از ظلم حاکم بر کشورهایی چون فلسطین، بوسنی، ویتنام و ... ابراز درد میکند.
- سرودههایی برگرفته از اعتقادات مردم در مورد انقلاب اسلامی و دوران هشت سال دفاع مقدس.
ویژگیهای کلی ادبیات مقاومت
بین ادبیات مقاومت با دیگر حوزههای ادبیات، گذشته از بیان هنرمندانه، ویژگیهای مشترک زیر به چشم میخورد:
بهرهگیری از نماد؛آنچه این نوع ادبیات را به استفاده از نماد ناگزیر کرده است، نه فقط حاکمیت فضای اختناق، تهدید و ارعاب، که زیبایی، ایجاز و قدرت نماد در رساندن مراد و مقصود بوده است.
چهره انسانی عام داشتن؛ نمونههای شاخص و برجسته ادب پایداری هرچند نمودها و نمادهای قومی، منطقهای و ملی را در خویش دارند، اما به دلیل آنکه زبان وجدان عام بشری هستند، همه انسانها در هر زمان و مکان میتوانند با آنها ارتباط درونی بیابند. به دیگر زبان ادبیات پایداری، فرازمانی و فرا مکانی است و هر کس در همه گاه و همه جا میتواند در آیینهی آن آثار خود را بیابد یا چهره سیاه زشتکاران و اندوه نشسته بر چهره دردمندان و شکوه ایستادن و ستیز با بیدادگریها را در آنها تماشا کند.
مشترکات ادبی، زبانی، فکری؛ آثار ماندگار و موفق ادب پایداری همچون آثار بزرگ ادبی در حوزههای دیگر، میتوانند در قالب سبکهای گوناگون تجلییافته، از نظرگاه و ساختهای گوناگون ادبی، زبانی و فکری تحلیل و ارزیابی شوند. این آثار از زیباییهای لفظی و معنوی سرشارند، از نظرگاه زبانی قابلتحلیل و تأملند و از نظرگاه فکری و اندیشگی مضامین بلند و اصیل انسانی در آنها متجلی است.